دوشنبه، ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
در دوران پرآشوب قرن بیستم، که صدای جنگها، ایدئولوژیها و انقلابها گوش فلک را کر کرده بود، زنی به آرامی اما با عمقی بیبدیل اندیشید، نوشت و زیست: سیمون وی. فیلسوفی که اندیشهاش را نه در برج عاج دانشگاه، بلکه در میدانهای نبرد، کارخانهها و میان محرومان جستوجو کرد. کسی که همزمان از عقل روشنگری، تجربه زیسته، و عرفان مسیحی نوشید و نام خود را نه با قدرت، بلکه با صداقت، سکوت و رنج بر صفحه تاریخ حک کرد. وی، نویسنده کتاب مهم «در باب استعمار» (Note sur la suppression générale des partis politiques)، از معدود اندیشمندانی بود که هم استعمار غرب را نقد کرد و هم از درونِ فرهنگ غربی بیرون آمد.
سیمون وی در سال 1909 در خانوادهای یهودی در پاریس متولد شد. او نبوغی درخشان داشت و در دوران جوانی با ژرفای فلسفه کلاسیک و مدرن آشنا شد. با آنکه از نظر فلسفی همعصر سارتر بود، ولی راهی متفاوت برگزید. وی به جای تمرکز بر آزادی فردی، هستی را در رنج و عشق الهی معنا کرد.
زندگی سیمون وی ترکیبی نادر از اندیشه، تجربه و معنویت بود. او با ارادهای رادیکال از امتیازات طبقاتی خود چشم پوشید، به کارگری در کارخانههای صنعتی روی آورد، داوطلبانه در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرد، و در نهایت با روزهداری و فقر اختیاری، جسم خود را نیز در مسیر حقیقت قربانی کرد.
کتاب «در باب استعمار» هرچند درونمایهای سیاسی دارد، اما ریشههای آن عمیقاً عرفانی و اخلاقی است. وی معتقد بود استعمار صرفاً یک پدیده نظامی یا اقتصادی نیست، بلکه جلوهای از فقدان عشق به حقیقت است. او استثمار ملتها را نتیجه مستقیم فقدان درک معنوی و بیتفاوتی نسبت به رنج «دیگری» میدانست.
در این اثر و دیگر نوشتههایش، وی سیاست را چون ساختاری پوچ میبیند که به جای پرورش فضیلت، انسانها را به ابزارهای ایدئولوژیک بدل میکند. او بهویژه نسبت به احزاب سیاسی بدبین بود و آنها را «نهادهایی برای تحریف حقیقت» میدانست. استعمار برای او، نه صرفاً سلطه نظامی، بلکه یک انحراف معرفتی بود؛ نوعی سقوط از مرتبه صداقت به جهان سلطه.
بخشی از قدرت تفکر سیمون وی در نگاه عرفانی او به جهان نهفته است. او گرچه یهودیتبار بود، اما با نوعی عرفان مسیحی زیست که فراتر از فرقه و دین بود. «رنج»، برای وی، مسیر تماس با حقیقت بود؛ رنجی که با همدردی با محرومان آغاز میشود و با خالی کردن خود از اراده فردی ادامه مییابد.
وی باور داشت که تنها با توجه خالص (attention pure) نوعی تمرکز ذهنی و قلبی به دیگری میتوان به خدا نزدیک شد. برای او، رنج دیگران، لحظهای مقدس و بیواسطه از حضور الهی بود.
بر خلاف بسیاری از متفکران که عدالت را با قانون یا قرارداد اجتماعی تعریف میکردند، وی عدالت را عملی اخلاقی و متافیزیکی میدانست. برای او، عدالت یعنی «پاسخ دادن به فریاد خاموش». او سالها در کارخانهها کار کرد تا تجربه کارگران را نه از روی همدردی سطحی، بلکه از دل زیستن همان رنج بفهمد. این تجربه او را به جایی رساند که عدالت را با عشق الهی همارز دانست: اگر خداوند به فریاد انسان گوش میسپارد، پس ما نیز باید به فریاد بیصدای مظلومان پاسخ دهیم.
سیمون وی بیش از آنکه یک متفکر صرف باشد، یک زیستفلسفی است. اندیشههای او، گرچه گاه تلخ، اما همچون آینهای است برای دیدن حقیقتی عریان. او علیه ظلم، استعمار، و قدرت سخن گفت، اما نه با شعار، بلکه با قربانی کردن خود. در جهانی که سیاست به نمایش قدرت و اقتصاد به سلطه سرمایه بدل شده، صدای وی هنوز هم نادر و ضروری است.
سیمون وی به ما میآموزد که برای درک حقیقت، باید نه تنها ببینیم، بلکه «بمانیم»، «تحمل کنیم» و «گوش بسپاریم» آن هم به صداهایی که دیگران نادیدهشان میگیرند. شاید همین ویژگی است که او را از دیگران متمایز کرده و نامش را در تاریخ فلسفه و عرفان قرن بیستم جاودانه ساخته است.